هدف پژوهش حاضر بررسی ساخت ترکیبات ناماندام "چشم" به عنوان یکی از ناماندامهای فعال فارسی است که در چارچوب صرف ساختی بوی (2010) به تحلیل الگوهای واژهسازی ]چشم-[X و X]-چشم[ میپردازد و تنوعات معنایی، عمومیترین طرحواره ساختی ناظر بر عملکرد این دو الگوی واژهسازی و نیز ساختار سلسلهمراتبی آنها را در واژگان گویشوران فارسی مورد بررسی ...
بیشتر
هدف پژوهش حاضر بررسی ساخت ترکیبات ناماندام "چشم" به عنوان یکی از ناماندامهای فعال فارسی است که در چارچوب صرف ساختی بوی (2010) به تحلیل الگوهای واژهسازی ]چشم-[X و X]-چشم[ میپردازد و تنوعات معنایی، عمومیترین طرحواره ساختی ناظر بر عملکرد این دو الگوی واژهسازی و نیز ساختار سلسلهمراتبی آنها را در واژگان گویشوران فارسی مورد بررسی قرار میدهد. روش پژوهش توصیفی-تحلیلی و دادهها شامل 66 واژه مرکب است که از جستجو در فرهنگ سخن، فرهنگ زانسو، پیکرۀ بیجنخان و جستجوگر گوگل استخراج شدهاند. فرضیه تحقیق این بود که یک طرحواره ساختی عمومی و چندین زیرطرحواره فرعی، ناظر بر ساخت ترکیبات "چشم" هستند و مفهوم "ویژگی متمایزکنندۀ هستار مرتبط با معنای چشم و X" انتزاعیترین همبستگی صورت و معنای قابل برداشت از این دو الگو است. نتایج نشان داد معنای اجزای ساخت و رابطۀ آنها، دانش دایرهالمعارفی، بافت و همچنین استعاره و مجاز مفهومی نقش بسزایی در تعیین معنای واژههای مرکب حاصل دارند و در پایان فرضیۀ پژوهش مبنی بر وجود زیرطرحوارههای مستقل و ساختار سلسلهمراتبی در الگوهای مذکور رد شد؛ چون واژههای مرکب حاصل، صرفاً مواردی از نمونیافتگیهای عینی برگرفته از انتزاعیترین طرحوارههای ساختی ترکیب، یعنی [N-X]A [X-N]A و [N-N]N هستند و نه برگرفته از زیرطرحوارههای واژهسازی متشکل از "چشم".